دیدگاه عمومی تجار سنتی این است که بخش حقوقی شرکت یک بخش مشاورهای و جانبی، و صرفاً برای به دست آوردن نظرات مشورتی است. اما این نگاه درستی نیست. مدیران شرکت از بخش حقوقی توقعاتی دارند، که با قرار دادن این جایگاه برای بخش حقوقی این توقعات برآورده نخواهد شد. رئیس شرکت و هیئت مدیره باید بخش حقوقی را در جایگاهی قرار دهند که دائماً در جریان انتظارات و توقعات مسئولین شرکت باشند.
فهرست عناوین
وکیل در شرکت تجاری
اچ.بی. وودمن در پاسخ به این سوال که: هیئت رئیسه از بخش حقوقی شرکت چه انتظاری دارند؟ در مقالهای به نام “وکیل کسب و کار” نوشته است که:
«هیئت رئیسه شرکت انتظار دارند که بخش حقوقی دارای صلاحیت کافی، مهارت، هدفمندی، نظرات حقوقی حرفهای و عمل گرائی داشته باشند و در عین حال، جزء جدائیناپذیر از یک فعالیت اقتصادی باشند؛ برای برآوردن شدن این انتظار هر دو طرف باید تلاش کافی را داشته باشند.
با این وصف، باید توجه کنیم که بخش حقوقی شرکت یک عنصر مهم در ارتباط با مشتری، کارکنان، بازرگانان، و مالکان است. در این شرایط از وکیل شرکت انتظار میرود که مهارت حرفهای، امانت و از همه دشوارتر بیطرفی را سر لوحه کار خود قرار دهد و مدیران شرکت باید بخش حقوقی را بخشی مهم از چارت سازمانی خود قرار دهند و فضائی ایجاد کنند که این بخش به صورت حرفهای در مرکز خدمات دهی و مشاوره به بقیه بخشها قرار گیرد.
آقای وودمن که رئیس شرکتی آمریکایی است، انتظارات از بخش حقوقی را به شرح زیر خلاصه کرده است:
«۱-انتظار هئیت رئیسه این است که بخش حقوقی تبدیل به جزء از کسب و کار شود و به صورت مثبت بر تمام روابطی که برای موفقیت کسب و کار ضروری است، تاثیر بگذارد.
۲-برای این که این کار موجب ضعیف شدن کار بقیه بخشها نشود و همین طور وکیل بتواند تمام خدمات را ارائه دهد نیاز است که شرکت وکیلی زبردست را در اختیار داشته باشد.
۳-هر گاه هیئت رئیسه و وکیل هر دو به اهمیت نقش بخش حقوقی واقف باشند، مسیر تصمیمسازی را بر این اساس مشخص میکنند و دوگانگی تصمیمگیری و تصمیمسازی از بین خواهد رفت. و این یک دارایی ارزشمند برای شرکت است.»
انتظارات از وکیل در شرکت تجاری
ال.ادموند راست رئیس شرکت تلفن و تلگراف سورن بل اشاره دارد به این که او از بخش حقوقی انتظار دارد که برای او و دیگر مدیران شرکت جواب سوالات حقوقی مرتبط با کسب و کار را آماده کنند. او بیان میکند که:
«پیشنهاد میشود حرفهای و عملیاتی بودن هر دو در نظر گرفته شود. تجربه حقوقی باید با تجربه کسب و کاری ترکیب شود. برای کارکنان حقوقی دورههای عملی پیشنهاد میشود. بخش حقوقی شرکت باید به طور فعال در روند تصمیمگیری شرکت کند. برای من مهم است که وکلای عمومی داوطلبانه نظرات مشورتی خود را راجع به موضوعات عملی مطرح کنند؛ اما این امر باید در حیطه تخصص آنها باشد. در واقع من میخواهم این نگاه دو طرفه بین بخش حقوقی و عملیاتی وجود داشته باشد.»
وظایف وکیل در شرکت تجاری
ال.ادموند راست در رابطه با وظایف وکیل در شرکت تجاری معتقدست که:
«جواب وکلا نباید بله قربان باشد. وکلا عموماً وقتی درگیر یک کسب و کار میشوند، غرق در آن کار شده و وظیفه خود را فراموش میکنند. اگر نزدیک شدن به کسب و کار بخواهد نظر مشورت مستقل را قربانی کند، هیچ ارزشی برای رئیس و هیئت مدیره شرکت نخواهند داشت. بنابراین من انتظار دارم که نزدیک شدن به یک کسب و کار و صراحت و شجاعت در بیان مشورتی در کنار همدیگر برای شرکت سورن بل تعریف شود. تا هر دو مطلب در کنار یکدیگر پیش رود.»
آقای راست بر این نکته تاکید دارد که وکیل باید جلوتر از فرآیندهای بازار و کسب و کار پیشبینی انتظارات حقوقی شرکت را داشته باشد و در کنار آن به عنوان متعهدترین و منصفترین اشخاص در شرکت شناخته شود. اعضای حقوقی در واقع نماینده دادگستری در شرکت محسوب میشوند که باید خود متعهد به اخلاق و عدالت باشند تا بتوانند آرا به دیگران توصیه کنند.
دیدگاه تجار به وکیل در شرکت تجاری
وکیل شرکت عموماً نگهبان وجدان شرکت است. بخش بانکی و تجارت حقوقی شرکت آمریکن بار با موضوع «دیدگاه تجار پیرامون وکیل شرکت» برنامهای را در ۹ آگوست ۱۹۷۷ برگزار کرد. نظرات مختلفی راجع به این موضوع که دیدگاه تجار به وکلاء و بخش حقوقی چگونه است مطرح شد و اینکه غالباً این بخش را به عنوان ” آژیر خطر” شرکت میدانند.
قواعد ملی و حقوقی که در واشنگتن مطرح میشود (و در همه مجامع جهانی قابل قبول است) باید بدون فاصله توسط وکلای شرکت بررسی شوند، تا هشدار لازم را به شرکت برای اقدامات به موقع بدهند. روندها و انواع قوانین جدید برای هر شرکتی که در سطح بالای صنعتی فعالیت میکند بسیار با اهمیت میباشد. بنابراین، نه تنها قوانین بازار داخلی، بلکه قوانین بازارهای صادراتی شرکت باید از طریق اداره حقوقی دقیقاً دنبال شود و تحت نظارت قرار گیرد و اقدامات مناسب توسط شرکت در زمان مناسب صورت گیرد تا بتواند برای قوانین جدید یا محدودیتها آماده شود.
دونالد ال. فیری رئیس هیئت مدیرهی شرکت “بل و هول ول”، در سخنرانی خود اشاره کرد که:
«رئیس هیئت مدیره خیلی به روز و باهوش نخواهد بود، اگر خود را دائماً در معرض نظرات و دیدگاههای نو قرار ندهد. اگر او از مشاورن حقوقی خود نظرات و رویدادهای به روز را برای انجام کارهای خود دریافت نکند، خودش را درچالش خواهد دید. این نکته واضح و منطقی است، اما این کار معمولاً در شروع کارها انجام نمیشود و در نتیجه تجار عموماً بعد از تصمیمات با مشکل مواجه میشوند.»
آقای فیری مطرح کرده است: «برای یک رئیس هیئت مدیره خیلی مهم است که وکلای اصلی خود را شخصاً بشناسد و با آنها گفتگو داشته باشد. مهم این نیست که جای وکلا در ساختار شرکت چگونه است، مهم این است که رئیس او را بشناسد و بداند که کجاست و چگونه فکر میکند؟ و بتواند با هم به توافق برسند.»
همهی متخصصان این نشست تأکید کردند که آنها از وکیل انتظار دارند ترکیبی ویژه از مهارت تکنیکی و فهم عملیاتی که وکیل را قادر به حفظ مشتری میکند، داشته باشد. این دو ویژگی باید به صورت کاملاً هماهنگ اجراء شود.
دیدگاه مشتری دربارهی نقش وکیل شرکتهای تجاری
جان. د. دی بوتس رئیس صنف و رئیس هیئت مدیرهی شرکت “آمریکن تلفن و تلگراف”، در یاداشتی با عنوان، «دیدگاه مشتری دربارهی نقش وکیل شرکت» نوشته است:
«AT & T یک هیئت اجرائی را ۶ یا ۷ سال پیش تاسیس کردند. این کمیته با تمام موضوعات سیاستگذاری و مدیریتی شرکت در ارتباط است. این هیئت که از مهمترین کارکنان شرکت تشکیل شده اشت شامل ۷ عضو میشود و مأموریت آن ارائه توصیههایی به رئیس شرکت است. در واقع این تیم، اتاق فکر هیئت مدیره و رئیس شرکت محسوب میشوند.
معاون رئیس شرکت عضو ثابت، کمیته سیاستگذاری خواهد بود. او در این کمیته جایگاهی مثل بقیه دارد و عنوانی از جانب رئیس شرکت یا نمایندگی از بخش خاصی ندارد. او آزاد است که مشاوره هایی را از جنبههای مختلف کسب کاری به گروه بدهد.»
آقای دی بوتس معتقد است که هر موضوع در کمیته سیاستگذاری هیئت مدیره، ارزش بررسی حقوقی را دارد و در ادامه میگوید:
«برای اینکه موضوع را به صورت دیگری بررسی کنیم باید پرسید، که چه چیزی توصیههای یک وکیل را منحصر به فرد میکند؟ و نظرات او را از توصیههای همکاران مدیرش متمایز میکند؟
که این در واقع تعریف یک “وکیل مشاور” را مشخص میکند. که در واقع نشان دهندهی جایگاه ویژه او در ساختار شرکت است.
بخش حقوقی با حضور در بالاترین سطح گفتگوها، باعث انتشار سیاستها، استراتژیها و برنامههای شرکت میشود. این نظرات مشورتی باعث بالا رفتن جایگاه حقوقی و پایگاه اخلاقی آنها میشود و موجب جلب نظر دیگر اعضاء شرکت خواهد شد.
اگر مدیران اجرائی قسمتهای مختلف شرکت بدانند که بخش حقوقی صدای برای رساندن تصمیمات به سطح بالاست. به توصیههای وکلا قبل از اتخاذ هر تصمیمی گوش خواهند داد. بنابراین این یک مزیت برای کارمندان ارشد در کمیته سیاستگذاری اجرائی یا هیئت رئیسه میباشد.
رئیس هیئت مدیره، نظر مشورتی وکلاء شرکت را به چشم قوه عاقله شرکت میبینند. او میخواهد وکلای شرکت در کار خود دقیق و کامل باشند. دیدگاههای حقوقی باید به گونهای بیان شود که قابلیت فهم همگانی و اجرائی شدن داشته باشد. کار باید بدون تأخیر انجام شود، کسب و کارهای نو به سرعت حرکت میکنند؛ بنابراین، عقب افتادن تصمیمات کسب کار به دلیل تأخیر افتادن در آماده شدن نظرات حقوقی میتواند خسارت جبرانناپذیری را به شرکت وارد کند.»
مزایای حضور وکیل در شرکتهای تجاری
نه تنها در ایالات متحده، بلکه سران شرکتهای اروپایی هم اهمیت همکاری نزدیک بین مدیریت ارشد و بخش حقوقی را میدانند. یک تاجر میداند، که آموزش حقوقدانان چه مزیتهایی را میتواند برای شرکت داشته باشد. فرقی نمیکند که این حقوقدان به عنوان وکیل شرکت باشد یا یک جایگاه غیر حقوقی داشته باشد.
دکتر مکس گورور، یکی از مدیران گروه نستله که خود یک وکیل شرکت بود، مزایای زیر را دربارهی وجود حقوقدانان در شرکت بیان میکند:
«۱-او واقعیتها را به طور شفاف بیان میکند. او آموخته است که بین حقایق مهم و کم اهمیت تفاوت قائل باشد.
۲-او واقعیتها را به خوبی تشخیص میدهد و در جزئیات گم نمیشود و یادگرفته نگاههای فردی را از استراتژیهای کلان تفکیک کند. این مزیت ویژه برای یک مغز حقوق خوانده است.
۳-او تمرین کرده تا به آینده نگاه کند و در نتیجه امکانات و احتمالات مختلفی را که یک کسب و کار لازم دارد را به خوبی میبیند.
۴-حقوقدان به لحاظ منطقی و روش شناختی آموزش داده شده است تا روی یک مشکل تمرکز کرده و نتیجه را به دست آورد.
۵-او یاد گرفته که برای یک مشکل تنها یک راه حل یا دیدگاه وجود ندارد. بنابراین او دیدگاههای مختلف را بررسی و راجع به مسئله مورد نظر با افراد مختلف گفتگو میکند تا نهایتاً به نتیجه مورد نظر برسد. و این نگاه گروهی در تجارت بسیار حائز اهمیت است.
۶-یک حقوقدان روش گفتگو و نهایتاً روش رسیدن به توافق را بلد است.
۷-ذهن او برای نوآوری باز است زیرا عالم قوانین به سرعت در حال تغییر میباشد و وکیل باید خودش را با این تغییرات و واقعیات مطابقت دهد.
۸-حقوقدان از تصمیمگیری اجتناب میکند، زیرا او هر روز در حال تصمیمسازی برای تصمیمگیران است.»
دکتر مکس گورور در ادامه میگوید:
«من میخواهم پرسشهائی را که یک مدیر ارشد یک شرکت انگلیسی به نام م. ر. ماتیس به عنوان یک تاجر از وکیل شرکت میپرسد، نقل قول کنم:
– لطفاً وضعیت را درک کنید خیلی سیاه و سفید است؛ یا گیاه را از ریشه میکنم یا نه! من آیا سود میبرم یا نه! من باید بین مزایا و معایب تعادل ایجاد کنم. پس لطفاً تمام استدلالها را بررسی کنید اما پیش خودتان و نهایتاً نتیجه را به من اطلاع دهید.
– لطفاً به اندازه و واقعیتهای این تجارت توجه کنید و تلاش خود را بر مسائل کسب و کار من متمرکز کنید.»
یکی از سخاوتمندانهترین اظهارات در مورد وکلای توسط مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکتهای آلمانی بیان شده است. در یک سخنرانی او اشاره کرده است که:
«در زمانهای قبل مهمترین فرد در مشاغل سلطنتی پزشک بود، که مسئول سلامت پادشاه به دست او بود و در دوران مدرن مهمترین مسئولان در هر جامعه، مدیران عامل شرکتهای بزرگ هستند و مهمترین افرادی که باید با او کار کنند شورای مشورتی او هستند. آنها به طور دائم نیاز به مشاورههای حرفهای حقوقی دارند، تا از پیچیدگیهای قوانین مدرن غافل نشوند.
من قصد دارم برخی از اظهارات مقامات ارشد اجرایی آمریکا را ذکر کنم، زیرا آنها نقش مشاور عمومی و بخش حقوقی شرکت را در آمریکا، بسیار قویتر از کشورهای اروپایی میدانند. بررسی وضعیت کشورهای اروپایی نشان میدهد، که حضور وکیل در شرکت ضروری است، اما اغلب در فرایند تصمیمگیری در بالاترین سطح شرکت دخیل نیست. در شرکتهای اروپایی رئیس بخش حقوقی یک متخصص است، که لازم نیست عضو هیئت مدیره شرکت باشد.
یک مدیر ارشدی که یک کسب و کار قانونمند میخواهد، وکیل اصلی خود را در مقابل یک مدیر ارشد طبقهبندی میکند. او میخواهد مطمئن شود که در بخش حقوقی تصمیمات هم طراز با سطوح دیگر ساخته میشود. بخشهایی مثل مالی، تبلیغی و تکنیکی و غیره .. . چون نقشی که یک وکیل شرکت در تصمیمسازی بازی میکند فقط مرتبط با ویژگیهای فردی او نیست بلکه او باید شأنی همطراز با سایر همکاران مدیر خود در بقیهی بخشهای شرکت داشته باشد.»
مطالعه انجام شده در سال ۱۹۶۹ نشان داده است که در ایالات متحده آمریکا، شرکتهایی که کمتر از ۵۰۰۰ نفر را استخدام میکنند و شرکتهایی که بیش از ۲۵۰۰۰ کارمند دارند، دارای مدیران ارشد حقوقی هستند که مستقیماً به مدیر عامل گزارش میدهند.
رئیس هیئت مدیرهای که وکیل اصلی خود را در موقعیت ارشد قرار میدهد، با مدیران ارشد اجرایی دیگر این تذکر را میدهد که بخش حقوقی فقط یک دستیار نیست، بلکه جایگاهی ویژه در تصمیمسازی دارد. پیش شرط این اعتماد کامل و نامحدود نه تنها در مدارک دانشگاهی حقوقی، بلکه در وفاداری وکیل است. در این صورت، دیدگاههای نقادانهی او بر اساس قضاوت حرفهای، نه تنها ارزشمند و قابل درک است، بلکه حتی از او خواسته میشود تا اینگونه باشد. وکیل شرکت باید همکاران خود را متقاعد کند، که قانون را به طور عادلانه تفسیر کنند.
اگر کار وکیل شرکت را با این عنوان تصور کنید، او را یک نوع بیمهی تصادف، یا یک آتشنشان برای شرکت در نظر گرفتهاید. در این شرایط این جمله مارتین لوتر کینگ مصداق پیدا میکند: «حقوقدانی که چیزی جز یک دادگستری نیست، یکی از اعضای ضعیف است.»
پیچیدگی زندگی اقتصادی و وابستگی آن به مقررات و قوانین دولتی حتی در کشورهای لیبرال، باعث میشود که مدیریت برای مشاوران حقوقی در هر مرحله از تصمیمگیری جایگاه قائل شوند. بنابراین تنها میتوان امیدوار بود که تجربیات شرکتهای بزرگ ایالات متحده، توسط رقبای اروپایی آنها نادیده گرفته نشود.